Friday, June 22, 2012

فرامين كريمخان زند و علی مراد خان زند

فرامين كريمخان زند و علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است

مئهران باهارلي- ٢٠١٠




در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. در فرمان کریم خان زند به تاريخ ١١٧٧ ه.ق. ١٧٦٣ ميلادي در باره مسيحيان ممالك محروسه ايران، مراكز سكونتي مسيحيان اروپايي (فرنگيه) در آزربايجان نيز نشان داده ميشوند. وي در جمله اي از فرمان خود ولايت آزربايجان را چنين تعريف مي كند: "ولايت آزربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر". فرمان علی مراد خان نيز مانند فرمان كريم خان زند و در فرمتي كاملا مشابه، راجع‏ به اقامتگاه نمایندگان مذهبی و خلفای مسیحی و سوداگران به حکام‏ و بیگلربیگیان سرتاسر کشور صادر شده که تا حد امکان تحصیلات لازم‏ را معمول داشته و رضایت خاطر نامبردگان را فراهم سازند. اين فرمان در نشريه بررسی های تاریخی وابسته به نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي در سال ١٣٤٦ منتشر شده است.

اهميت اين دو فرمان يكي نيز در آن است كه حدود قلمرو شمال و جنوب آزربايجان را به وضوح بيان مي كنند و بنابراين از دو جهت در تاريخ آزربايجان سياسي –اداري داراي اهميت اند:

الف- در اين فرمانها علاوه بر دارالسلطنه تبريز، در شمال صراحتا مناطق "شيروان، قره باغ، گنجه و نخجوان" يعني تقريبا همه جمهوري آزربايجان و يا قفقاز جنوبي نيز به صورت جزئي از واحد سياسي-اداري آزربايجان و بخشي از ولايت آزربايجان شمرده شده اند. واقعيتي كه همواره از سوي قوميتگرايان افراطي فارس، پان ايرانيستها و بسياري از مراكز سياسي و تبليغاتي وابسته به دولت ايران انكار مي شود.

ب-در اين دو فرمان در جنوب علاوه بر دارالسلطنه تبريز، "قلمرو عليشكر" نيز جزء واحد سياسي-اداري آزربايجان شمرده شده است. اين اشاره نيز بر حدود جنوبي آزربايجان در عراق عجم پرتو افكني مي كند و يك بار ديگر تائيد مي نمايد كه در گذشته علاوه بر ساوه و اراك و همدان يعني تقريبا كل استانهاي مركزي و همدان و بخشهائي از استانهاي تهران و قم فعلي، نيمي از استانهاي كردستان و لرستان و يك سوم استان كرمانشاهان فعلي نيز داخل در حدود ولايت آزربايجان و يا آزربايجان سياسي-اداري بوده اند. .

منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود. بلوك اسفندآباد كه در گذشته آن را "قلمرو علي شكر بيگ" مي گفتند در غرب استان آزربايجاني همدان واقع شده و مركز حكومت آن در سابق روستاي قصلان-قاسيلان بوده است. اين منطقه با انتزاع از استانهاي آزربايجاني مجاور، در تقسيمات فعلي كشور در داخل استان كردستان قرار داده شده است.

فرمان دولتی کریمخان زند

فرمان تعالی شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مقام صفویه انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه ایران خانه و جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده اند، مشروط بر اینکه احدی از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی رسانيده بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان دونيكان و جزويت و گنجوخي و آگوستن و غیره که در ولایت آذربایجان از شیروان و قراباغ و دارالسلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکر، دارالسلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس و سایر ممالک محروسه می‌باشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده، تعلیم بگريند و درس بخوانند، نیز ممانعت نکرده چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین می‌نمایند بدستور و سنن دین خود برده و دفن نمایند، عایق و مانعی جهت آنها نباشد، و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده، احدی نسبت به ایشان ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷ (١٧٦٣)

فرمان علی مراد خان زند

حکم والا شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری اوانوس حکیم‏ وارد حضور و بعرض والا رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان؟ صفویه‏ انار اللّه براهینهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت؟ مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نگردیده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که از ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر؛ و دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مزبوره اموات خود را در مقامی که بجهة مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعا و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امر مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ مراد مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده جایز ندارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه *١١١٥ (در اصل سند نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران اينگونه آمده است. احتمالا اشتباه چاپي است و مي بايد ١١٩٥ و يا بعد از آن باشد)

منابع:

١-(فرمان عليمرادخان): اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢). نشريه بررسیهای تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)؛ و شماره ٤-٣ ص ٣٦٦-٣٦٥
٢-(فرمان كريمخان): شماره سند: ٢٢، تاريخ: شهر شوال المكرم، سنه ١١٧٧، فرستنده: كريم خان زند، موضوع: در باره آزادي مسيحيان در ممالك محروسه. اسنادي از روابط ايران با منطقه قفقاز، تاليف دايره اداره انتشار اسناد- تهران، وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، ١٣٧٢، چاپ اول
٣-تاريخ آرتساخ (قراباغ)- از ديرباز تا ١٩٩١- تاليف اديك باغداساريان (ا. گرمانيك)- تهران ١٣٨٠- ص ١٤٤
٤-قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.
٥-آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨
٦-دانشنامه اسلام-ماده بهارلو
٧-آزربايجان در ادوار مختلف تاريخي، دكتر محمد خالقي مقدم ـ نشريه موج ‌بيداري، سه‌شنبه ٢ مرداد ١٣٨٦ ش ١٠٤
٨-قراقويونلوها، فاروق سومر، ترجمه دكتر وهاب ولي، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- ١٣٦٩

توضيحات:

پادري: از واژه پادرئ در زبان لاتين اخذ شده و منظور ميسيونرهاي مسيحي پروتستاني که از طريق کمپاني هند شرقي و دولت بريتانيا حمايت مي‌شدند است.

علی‌مرادخان زند: پنجمین پادشاه دودمان زند ایران و جانشین صادق‌خان زند بود. وي كه خواهر زاده كريمخان زند بود براي بار دوم از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ (۳ سال) سلطنت کرد و در اين سال درگذشت. علی‌مرادخان زند در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند اما توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.

عراق عجم: در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند مفهوم عراق عجم در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته بود، با اينهمه اين نام در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده است و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد خود در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.

قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.

بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعه بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سده ٩ هجري قمري، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌ قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.

همدان در دوره توركمانان آق ‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانه قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

بخشهاي آزربايجاني استان مركزي


بخشهاي آزربايجاني استان مركزي
 
مركه‌زي اوستاني'نين آزه‌ربايجانلي بؤلگه‌له‌ري
 
مئهران باهارلي
http://merkezi-az.blogspot.com/
 

"مركزي" ناميدن آگاهانه نواحي ترك نشين واقع در شمال غرب ايران و يا آزربايجان اتنيك در ده هاي اخير از سوي دولت ايران، از جمله سياستهاي پان ايرانيستي است. "آزربايجانگرايان استالينيست" و "پان ايرانيستهاي خجالتي" در اين مورد نيز با سياستهاي دولت ايران همسويند. اخيرا عده اي از جمله ليلا مجتهدي و علي قره جه لو آزربايجان ناميدن اين بخشهاي ترك نشين در شمال غرب ايران را "ماليخوليا، ترك پرستي، دشمني با فارس، ..."، و عليرضا اصغرزاده تركان ساكن در اين بخشهاي ترك نشين و آزربايجاني را "دياسپوراي ساكن در خارج آزربايجان" ناميده اند. اينگونه ادعاها محصول بي خبري از تاريخ و جغرافياي انساني خلق ترك و وطن آزربايجاني و نتيجه از خودبيگانگي و بازي خوردگي صاحبان اين ادعاهاست و كمترين نتيجه آن، زدگي اين بخش از خلق ترك ساكن در شمال غرب ايران و دور ساختن او از مفهوم وطن آزربايجاني است. واقعيت آن است كه تركهاي ساكن در استان مركزي دياسپورا نيستند، بلكه تركهائي هستند ساكن در وطن خود. همچنين نه تنها ادعاي آزربايجاني بودن بخشهاي ترك نشين استان مركزي و مناطق مجاور آن ماليخوليا و دشمني با فارس نيست، بلكه اين ادعا كه مناطق ترك نشين مذكور در خارج آزربايجان قرار دارند، دشمني علني با خلق ترك و وطن آزربايجاني است.


سؤزوموز

استان مركزي در مركز ايران نيست، در شمال غرب ايران است

استان مركزي و بخشهاي ترك نشين استان قم، جنوب شرقيترين ناحيه منطقه پيوسته ترك نشين ‎در شمال غرب كشور و يا  آزربايجان اتنيك را تشكيل ميدهند. از سوي ديگر اين استان به همراه استان همدان، به مثابه ستون فقرات فرهنگ و ادب تركي در جنوبيترين بخش آزربايجان حتي كل آن مي باشد. همانگونه كه مناطق ترك نشين و آزربايجاني استانهاي كردستان و كرمانشاهان پشتگرم و متكي به استان همدان اند، مناطق ترك نشين و آزربايجاني استانهاي قم و تهران نيز پشتگرم و متكي به استان مركزي اند. علاوه بر اين، استان مركزي به سبب قرار داشتن بخش عمده خلجستان در آن موطن زبان توركيك باستاني خلج- و نيز نوشته شدن تنها نسخه موجود ديوان لغات ترك محمود كاشغري توسط نساخي بنام محمد ساوي از اين استان، داراي اهميت فوق العاده و حرمت ويژه اي در جهان توركيك است. با اينهمه و متاسفانه در اثر شدت هويت زدائي ارضي آزربايجاني، بسياري از ايرانيان حتي فرهنگيان و فعالين ترك نيز بويژه به لحاظ جغرافيائي داراي تصوري نادرست و يا مبهم در باره موقعيت استان مركزي اند. چنانچه عده اي از ايشان استان مركزي را خارج آزربايجان و بخشي ديگر صرفا شهرستان ساوه استان مركزي را داخل آزربايجان گمان ميكنند.

آزربايجان را محدود به دو استان داراي نام آزربايجان (يعني استانهاي آزربايجان شرقي و غربي) دانستن و بقيه منطقه يكپارچه ترك نشين در شمال غرب ايران را خارج از آزربايجان گمان نمودن؛ در ايران ديدگاه جريانات پان ايرانيستي، آزربايجانگرايان استالينيست، قوميتگرايان افراطي فارس، كرد و ارمني؛ و در خارج ايران ديدگاه شرق شناسان و دول استعماري غربي است. اين ديدگاه ضدملي، ضد تركي و تماما نادرست كه به دلايلي به نگرش غالب در اتحاد جماهير شوروي سابق و نيز تركيه مبدل شده است، آنچنان نهادينه گرديده كه متاسفانه حتي برخي از فرهنگيان ترك ايراني نه تنها به خطا مناطق ترك نشين استانهاي مركزي و همدان و نواحي مجاور آنها را در خارج آزربايجان شمرده اند، بلكه گامي فراتر گذاشته و در خطائي بزرگتر اين مناطق آزربايجاني واقع در شمال غرب ايران را در ايران مركزي گمان نموده اند. به عنوان نمونه پروفسور تقي زهتابي احتمالا به تبعيت از ذهنيت حاكم بر سيستم شوروي، در تمام آثار خود بخشهاي آزربايجاني استانهاي همدان، مركزي، كردستان، قم و حتي زنجان را خارج از آزربايجان دانسته و اين نواحي جنوبي آزربايجان واقع در شمال غرب ايران را در ايران مركزي عد كرده است. غافل از آنكه منطقه به هم پيوسته ترك نشين موضوع بحث، همانگونه كه از نيم نگاهي به نقشه ايران نيز فورا معلوم ميشود، تماما در شمال غرب ايران قرار دارد و نه در مركز آن.

عده اي ديگر، بخشهاي ترك نشين و آزربايجاني استان مركزي را صرفا در شهرستان ساوه خلاصه مينمايند. اين ديدگاه نيز در جمهوري آزربايجان و در ايران در ميان بعضي از مليگرايان آزربايجاني متاثر از ديدگاههاي غيرواقعي رايج در اين جمهوري ديده ميشود. حال آنكه بر خلاف اين تصور نادرست، بخشهاي ترك نشين و يا آزربايجاني استان مركزي بسيار فراتر از محدوده شهرستان ساوه بوده و بيش از دو سوم مساحت اين استان را در بر ميگيرد. محدوده آزربايجاني استان مركزي شامل همه شهرستان ساوه و بخشهايي از شهرستانهاي اراك (سلطان آباد)، آشتيان، تفرش و شازند (سربند) ميباشد.

مفهوم بي اساس مركزي


"استان مركزي" كه بيش از دو سوم اراضي آن ترك نشين است، علي رغم نام خود، به همراه نواحي ترك نشين استانهاي قم، همدان، تهران و ........ جزء آزربايجان جنوبي (آزربايجان ائتنيك) و يا ناحيه به هم پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور، و نه مركز آن به شمار ميرود. در واقع نواحي ترك نشين استان مركزي، جنوب شرقي ترين قسمت آزربايجان جنوبي را تشكيل ميدهند. بنظر مي رسد وجود كلمه "مركزي" در نام اين استان باعث لغزش بسياري از افراد شده است. حال آنكه كاربرد اوليه تعبير "مركزي" در نام اين استان ربطي، به موقعيت جغرافيائي آن نداشته، بلكه به معني جاي گرفتن مركز سياسي كشور يعني تهران كه در شمال غرب ايران قرار دارد، در اين استان بوده است. به هنگام ايجاد استان مركزي براي اولين بار، مركز سياسي كشور يعني پايتخت در استان مركزي قرار داشت. يعني در نام استان مركزي، كلمه مركزي نه به معناي مركز جغرافيائي ايران، بلكه به معني مركز سياسي آن بوده است. بنابر اين از لحاظ پراكندگي خلق ترك در ايران، تلقي كردن تركان ساكن در استانهاي تهران، مركزي، قم، همدان و .... به عنوان تركان ايران مركزي تماما نادرست است، زيرا از يك سو اينها همه تركان ساكن در شمال غرب جغرافياي ايران و يا آزربايجان جنوبي اند و از سوي ديگر مراد از خلق ترك ساكن در "ايران مركزي"، تركهاي ساكن در استانهاي اصفهان و يزد و نواحي مجاور اين دو در استانهاي كهگيلويه، لرستان، سمنان و غيره است. (منظور از خلق ترك ساكن در جنوب ايران نيز، استانهاي فارس، كرمان، خوزستان، بوشهر، هرمزگان و غيره مي باشد).

اما مركزي ناميدن آگاهانه نواحي ترك نشين واقع در شمال غرب ايران و يا آزربايجان اتنيك در ده هاي اخير از سوي دولت ايران، از جمله سياستهاي پان ايرانيستي است. آزربايجانگرايان استالنيست در اين مورد نيز با پان ايرانيستها همفكراند. ايجاد منطقه اي بنام مركزي در طرح اخير ايالتي ايران شامل استانهاي آزربايجاني واقع در شمال غرب ايران يعني استانهاي فعلي زنجان، قزوين، تهران، مركزي و قم - كه تمام و يا بخش اعظم هر پنج استان فوق را نواحي ترك نشين تشكيل ميدهد- نيز در همين راستا معنيدار است. با طرح منطقه اي پيشنهادي مذكور، از يك طرف مفهوم بي اساس و من درآوردي مركزي تا شمال غربيترين نواحي ايران و آزربايجان به مرز استانهاي آزربايجان شرقي و غربي و اردبيل گسترده مي شود و از طرف ديگر با تجزيه اراضي واحد ترك نشين شمال غرب كشور و يا منطقه ملي ترك بين چند منطقه كاملا مستقل و جدا از هم، ارتباط بخش اعظم منطقه ترك نشين شمال غرب كشور در جنوب آن با ناحيه كوچك باقيمانده با نام آزربايجان در شمال آن به طور ابدي گسسته ميگردد.

بخشهاي آزربايجاني استان مركزي

نوشته زير خلاصه اي از داده هاي سايت ميراث فرهنگي استان مركزي وابسته به سازمان ميراث فرهنگي كشور (منحصرا) در باره پراكندگي تركزبانان و زبان تركي در استان مركزي است كه از قسمتهاي مختلف سايت مذكور دستچين و از نو دسته بندي شده است. از مطالعه داده هاي مذكور نتايج زير بدست ميآيد:

-"از هشت شهرستان استان مركزي، پنج شهرستان تماما و يا اكثرا ترك نشين و بخشي از منطقه ترك نشين به هم پيوسته شمال غرب كشور ميباشند.

-زبان تركي در اكثر روستاهاي اطراف اراك، سربند و ساوه رايج است.

-هر چهار بخش مركزي، زرند، خرقان، نوبران در شهرستان ساوه عمدتا ترك نشين اند.

-از سه بخش تشكيل دهنده شهرستان اراك (مركزي، خندان، وفس)، بخش وفس تماما و بيش از نيمي از بخش خنداب ترك نشين است.

-شهرستان آشتيان به جز مركز آن شهر آشتيان، عمدتا ترك نشين است.

-از دو بخش مركزي و فراهان شهرستان تفرش اكثريت اهالي بخش مركزي را تركها تشكيل ميدهند.

-بسياري از اهالي شهرستان شازند (سربند) ترك بوده و احتمالا تركها اكثريت جمعيت اين شهرستان را تشكيل مي دهند.

-علاوه بر نواحي فوق همچنين در شهرستان خمين، افزون بر خود شهر خمين كه شهري سه زبانه فارسي، تركي و لري است، دهستانهاي حمزه لو و چهارچشمه و همچنين روستاهاي پيرامون مكان و خوگان ترك زبان ميباشند.

- در شهرستان محلات شماري از روستاها مانند بزيجاني، سعادت آباد، عيسي آباد، اميرآباد و غيره تماما ترك نشين اند."

چند نكته در باره وضعيت تركهاي استان مركزي آزربايجان:

١- توركهاي ساكن در استان مركزي (به معني عام توركيك) شامل دو گروه "ترك" (به معني خاص) و "خلج" ميباشند. خلق ترك در شهرستانهاي ساوه، اراك، آشتيان، تفرش و شازند (سربند) به طور پيوسته  و متراكم، و در شهرستانهاي خمين و محلات به صورت پراكنده ساكن ميباشد. گروه ديگر توركيك، يعني خلق "خلج" در شهرستانهاي آشتيان، تفرش و ساوه پخش شده است. منطقه خلج نشين "خلجستان" نام دارد كه در حال حاضر و در راستاي سياست يكسانسازي-فارسسازي بين دو استان مركزي و قم تقسيم شده است.

٢-- مناطق ترك نشين ٥ شهرستان از مجموع ٨ شهرستان استان مركزي يعني شهرستانهاي ساوه، اراك، آشتيان، تفرش و شازند (سربند)، به عبارت ديگر بيش از دو سوم از اراضي استان مركزي، جزئي از منطقه ترك نشين پيوسته در شمال غرب كشور است.

٣- داده هاي سايت ميراث فرهنگي استان مركزي در باره خلق ترك ساكن در استان مركزي و زبان تركي رايج در اين استان فوق العاده پراكنده، ناقص، غيرتخصصي و در مواردي عاميانه، حتي جانبدارانه است. در مندرجات سايت ميراث فرهنگي كشور، در راستاي آموزش رسمي و دولتي قوميتگرايي افراطي فارسي و نژادپرستي آريائي، از زبان تركي بنام گويش ياد ميشود و به دفعات از تعبيرات نژادپرستانه غيرعلمي و مهملي مانند "نژاد ترك"، "كرد نژاد"، "نژاد آريائي" و ...... سخن رفته، مقوله نژاد با مفاهيم مليت، گروههاي زباني و ائتنيسيته خلط ميشود. با اينهمه حتي از اين داده هاي مخدوش نيز ميتوان تصويري عمومي از گسترش و وضعيت خلق و زبان تركي در اين بخش از آزربايجان بدست آورد.

٣- در آغاز قرن، در اراضي اي كه امروزه استان مركزي ناميده ميشود اكثريت مطلق اهالي را تركها تشكيل ميدادند. در سالهاي ١٩٥٠ نيز وضعيت به همين منوال بوده است (به عنوان مثال در اين سالها اراك ٣٣٤ ، ساوه ٢٢٤ و محلات ١٢ مركز جمعيتي ترك داشته است). با اينهمه در اين استان در طول قرن بيستم درصد تركها به طور پيوسته در حال كاهش و درصد فارس زبانها به طور پيوسته در حال افزايش بوده است. از عوامل مهم اين روند ميتوان مهاجرت تركهاي اين استان به ديگر نواحي كشور (براي يافتن كار، ادامه تحصيل فرزندان و بالا بردن سطح زندگي)، سيل مهاجرت گروههاي غير ترك از شهرستان هاي ديگر به اين استان (در اثر ايجاد صنايع مادر، كارخانه ها و موسسات توليدي و تبديل شدن اين استان به يكي از قطبهاي صنعتي كشور) و حتي مهاجرت گروههاي غير ايراني (افغانستاني و كرد عراقي) را بر شمرد. تبديل زبان اهالي از تركي به فارسي (فارس زبان شدن تركها) در اثر سياستهاي فارس سازي دولتهاي پهلوي و جمهوري اسلامي نيز عامل بسيار مهم ديگري در كاهش جمعيتي تركان در اين استان است. 

٤- بخشهاي ترك نشين استان مركزي نواحي اي از آزربايجان جنوبي ميباشند كه تحت تاثير شديدترين و موفقيت آميزترين سياستهاي فارسسازي و آسيميلاسيون ملي قرار گرفته اند. در نتيجه اين سياستها -و البته در نتيجه تعلل، كوتاهي و لاقيدي فوق العاده عميق و گسترده نخبگان و بزرگان و فرهنگيان ترك نسبت به حفظ زبان و هويت و فرهنگ ملي تركي خود- هويت، زبان و فرهنگ تركي تركان اين استان به شدت تخريب و در حال نابودي سريع و حذف شدن كامل از سطح منطقه ميباشد. نسل جديد تركهاي اين استان نه تنها غالبا با فرهنگ و هويت تركي ملي خود تماما بيگانه اند، بلكه قادر به تكلم به زبان تركي نيز نيستند. بسياري از مراكز شهري بزرگ اين استان تقريبا فارس زبان شده، زبان مناطق روستائي باقي مانده و طوائف ترك نيز به سرعت در حال گذر از تركي به فارسي است. با ادامه روند فعلي بسيار محتمل است كه در آينده بسيار نزديكي، خلق ترك در اين بخش از آزربايجان از اكثريت مطلق به اقليتي كوچك تبديل و پس از مدت كوتاهي از صحنه استان حذف شود.

٥-  اين بخش از آزربايجان جنوبي و توده ترك ساكن در آن، به ياري و توجه عاجل روشنفكران، فرهنگيان و ..... بومي و غيربومي ترك نيازمند است. ميبايست كه علاوه بر تدابير سراسري براي حفظ زبان و هويت و فرهنگ تركي (رسمي و دولتي شدن زبان تركي؛ ايجاد راديو، تلويزيون، روزنامه هاي سراسري تركي؛ تاسيس انستيتو و فرهنگستان تركي تاريخ، زبان، هنر و ...) در سطح استاني نيز اقدامات گسترده و فوري اي انجام پذيرد: تاكيد مدام بر اين حقيقت كه بخشهاي ترك نشين استان مركزي جزئي از آزربايجان جنوبي است؛ ضرورت تجديد نظر در تقسيمات كشوري و ادغام اين نواحي در ايالت آزربايجان؛ آغاز آموزش به زبان تركي در مدارس؛ تاسيس انجمنهاي ادبي و شعر تركي، موسيقي، عاشيقها و ....؛ برگزاري مراسم و گردهماييهاي در باره فرهنگ تركي و آزربايجاني؛ چاپ نشريات تركي؛ فشار بر مقامات محلي براي استفاده از زبان تركي در نامگذاريهاي خيابانها و.....؛ كاربرد زبان تركي در اعلانات و تابلوهاي خياباني؛ پخش برنامه هاي به تركي معيار از راديو تلويزيون محلي و .... از جمله خواستهايي ميباشند كه ميبايست در مقياس استاني با صداي بلند و پيگير بر زبان آورده شوند.

مهران بهاري

---------------------------------------------------------------

خلاصه داده هاي سايت ميراث فرهنگي استان مركزي در باره گستره زبان تركي و تركزبانان استان مركزي


بر اساس تقسيمات كشوري ١٣٧٥ استان مركزي به مركزيت شهر اراك، داراي ٨ شهرستان اراك، ساوه، آشتيان، تفرش، سربند (شازند)، خمين، محلات و دليجان، ١٥ بخش، ١٩ شهر، ٦٠ دهستان، ١٣٩٤ آبادي داراي سكنه و ٤٦ آبادي خالي از سكنه بوده است. مساحت كل استان مركزي حدود ٢٩١٥٢ كيلومتر مربع و استانهاي هم مرز آن عبارتند از: در شمال استانهاي تهران و قزوين، در جنوب استانهاي اصفهان و لرستان، در شرق استانهاي اصفهان و تهران و در غرب استان همدان.

شهرستان ساوه

اين شهرستان به مساحت ٨٨٥٥ كيلومتر مربع، معادل ٣٠ درصد مساحت كل استان مركزي، وسيع ترين شهرستان بوده و در شمال استان قرار گرفته است. از شمال و شمال غربي به كرج، قزوين و تاكستان، از شمال شرقي به شهريار، از جنوب شرقي به قم، از مشرق به شهرستانهاي ري و كرج، از جنوب به تفرش و از غرب به همدان محدود مي گردد. شهرستان ساوه كه جمعيتي حدود ٢٥٠ هزار نفر را در خود جاي داده است، بر اساس تقسيمات كشوري سال ١٣٧٥ داراي ٥ شهر (ساوه، زوايه، غرق آباد، مأمونيه، نوبران)، ٤ بخش به نامهاي مركزي، زرند، خرقان و نوبران و ١٢ دهستان و ٣٨٦ آبادي است:

بخش مركزي: دهستانهاي قره چاي (٣٠ آبادي)، نور علي بيگ (٣٥ آبادي)، شاهسون كندي (٣٥ آبادي) و طراز ناهيد (٣٧ آبادي).
بخش زرند: دهستانهاي خشك رود (٥٩ آبادي)، رود شور (١٧ آبادي) و حكيم آباد (٤٥ آبادي).
بخش خرقان: دهستانهاي الوير (١٩ آبادي)، عليشار (١٨ آبادي) و دوزج.
بخش نوبران: دهستانهاي كوهپايه (٢٦ آبادي)، آق كهريز (٢٩  آبادي) و بيات (٢٩ آبادي).

زبان: تركي زبان اصلي اهالي اكثريت نقاط روستايي شهرستان ساوه مي باشد (شاهسون بغدادي، اينانلو، مغنها=ايل مغان، تركمن ....). اغلب روستائيان به يك گويش تركي [منظور زبان تركي آزربايجاني است. م. ب.] و اندكي (خلجها) به گويش تركي خلجي سخن مي گويند.

فارسي تنها در شهر ساوه، شهر مأمونيه و در روستاهاي آوه و الوسجرد زبان اصلي مردم مي باشد و در ساير نقاط به عنوان زبان دوم با آن محاوره مي شود. زبان مردم ساوه، فارسي با لهجه اي محلي است ولي در ميان زبان متداول مردم، لغاتي كه منشاء مغولي و تركي دارند نيز وجود دارد. جمعيت ساكن در شهرستان ساوه به لحاظ قومي داراي تنوع قابل توجهي است. فارسي به لهجه شيرازي طايفه مستقل كله كوهيها، كردي ايل كلهر و ايل كرد، گويش خاص سنگسري ايل سنگسر، ارامني ارامنه روستا چناقچي بالا، ايل عرب خراسان كوهي، طايفه مستقل علمدار، مهاجرين كرد عراقي بازراني و افغاني هاي مهاجر به همراه اقوام فارسي عمده ديگر گويشهاي محلي اين شهرستان را تشكيل ميدهند. ايلات ترك شاهسون بغدادي و مغان، و نيز ايلات كله كوهي، سنگسريها و ايل كرد جزو ايلات كوچ رو بوده و محدوده كوچ آنها شامل اطراف ساوه، بخش زرند، خرقان، نوبران، شرق، همدان، مسيله، قم، بوئين زهرا، شهريار، كرج، پلور و لاريجان در مازندران مي باشد. مهاجرين به اين شهرستان عمدتا" جنگزده هاي جنوب كشور و نيز كردهاي عراق مي باشند. همچنين تعداد انبوهي از افغانيان مهاجر نيز در اين استان سكني گزيده و به كار مشغولند.
 
شهرستان اراك

شهرستان اراك (سلطان آباد؛ عراق) در جنوب غربي استان تهران قرار دارد و مركز استان مركزي محسوب مي شود. مساحت اراك ٧١٧٨،٩٨ كيلومتر مربع و يا ٢٤،٤ درصد كل مساحت استان را شامل مي شود و از لحاظ وسعت زمين شهرستان استان بعد از شهرستان ساوه است. اين شهرستان از شمال به شهرستان ساوه و تفرش، از شمال غربي به همدان، از مغرب به شهرستان ملاير، خمين و اليگودرز، از شرق به شهرستان محلات، از شمال شرقي به تفرش و آشتيان و از جنوب به شهرستان خمين و شازند محدود مي باشد. در سال ١٣٧٢ شهرستان اراك داراي ٤ نقطه شهري (اراك مركز شهرستان و همچنين مركز استان، شهر سنجان، كميجان، خنداب)، ٣ بخش و ١٨ دهستان و٣٢١ آبادي بوده است:

بخش خنداب: (٨٩ روستا) داراي دهستانهاي انارج (١١ آبادي)، جاورسيان (١٧ آبادي)، خنداب (٢٩ آبادي)، دهچال (١٩ آبادي)، سنگ سفيد (١٣ ابادي).
بخش مركزي: (١٦١ روستا) داراي دهستانهاي امان آباد (١٢ روستا)، اميريه (١١روستا)، داود آباد (٧ روستا)، ساروق (١٩ روستا)، سه ده (١٦ روستا)، شمس آباد (٢٠ روستا)، ميقان (٤١ آبادي)، مشك آبادي (١٢ روستا)، معصوميه (٢٣ روستا) .
بخش وفس: (٧١ روستا) داراي دهستانهاي اسفندان (١٥ روستا)، خسروبيگ (٢٠ روستا)، خنجين (٢٣ روستا)، ميلاجرد (١٣ روستا).

زبان: زبان بخش وفس و نيمي از بخش خنداب تركي است. خنداب يكي از پر جمعيت ترين روستاهاي بخش به شمار مي رود كه در سال ٦٨ به عنوان مركز بخش منطقه محروم شناخته شد. اين روستا با جمعيتي بالغ بر ٧٠٠٠ نفر جمعيت از سه محله تشكيل شده است: خنداب، قلعه خنداب و حصار خنداب كه اكثرا" به زبان تركي تكلم مي كنند. منطقه شرا
ء (اسم اصلي آن در زبان تركي چرا ناميده مي شود) در سال ٦٨با ٥ دهستان، ١٠٠ روستا و ٧٥ هزار نفر جمعيت به مركزيت خنداب -كه در حال حاضر نزديك به ٩٠ هزار نفر جمعيت دارد- در آمد و از نظر تقسيمات كشوري منطقه شراء حذف و سپس به نام بخش خنداب نامگذاري شد.

ناحيه اراك محل الحاق و الصاق و اجتماع ٤ فضاي زباني است كه عبارتند از تركي در شمال، فارسي در جنوب شرقي، كردي در غرب و لري در جنوب غربي. در درون همين فضاهاي زباني و گويشي با برخي از گروههاي زباني نيز روبرو مي شويم كه حالتي كم و بيش منزوي دارند. تعدادي از روستاهاي قشلاقي به زبان لري و روستاي وفس، چهرقان، فرگ گورچان زبان تاتي و نيمي از روستاهاي بخش خنداب و شراء بالا به زبان فارسي و لهجه ملايري و بقيه ساكنين به فارسي تكلم مي كنند. در خود شهر اراك مردم به زبان فارسي با لهجه اراكي سخن مي گويند.

شهرستان تفرش

اين شهرستان در شمال شهرستان آشتيان و جنوب غربي ساوه واقع شده و مركز آن شهر تفرش است. از شمال به ساوه، از جنوب و مغرب به اراك، از شرق به قم محدود و مساحت آن حدود ٢٧٩٢ كيلومتر مربع است. در سال ١٣١٦ كشور ايران از نظر جغرافيايي به ده استان تقسيم شد و سلطان اباد با شمول قصبه هاي تفرش، فراهان، آشتيان و غيره به شهرستان تبديل و به نام اراك ناميده شد و تفرش تبديل به بخش گرديد. از سال ١٣٣٧ از شهرستان اراك جدا و با بخشهاي فراهان، آشتيان، خلجستان و نيز دهستان رودبار تبديل به شهرستان گرديد و تابع استان تهران شد. شهرستان تفرش همانند ساير شهرستان هاي استان مركزي در پي تصويب نامه سال ٦٧ هئيت وزيران از استان تهران منتزع و جزء استان مركزي قرار گرفت. در سال ١٣٧٠ شهرستان تفرش شامل ١٣١ آبادي بود.

بخش مركزي: دهستانهاي بازرجان (٢٨ روستا)، دهستان خانك (١٢ روستا)، دهستان رودبار (٢٨ روستا).
بخش فراهان: دهستانهاي فرمهين (٤٨ روستا). دهستان فشك (١٥ روستا).

زبان: در بخش مركزي تفرش بسيار از اهالي به زبان تركي تكلم مي كنند. غالب اهالي اين شهرستان به فارسي سخن مي گويند.

شهرستان آشتيان

در مركز شرق استان مركزي و در شمال شهرستان اراك واقع و مركز آن شهرستان آشتيان است. اين شهرستان در سال ٥٦ از تفرش جدا و به شهرستان تبديل شده است. از شمال به تفرش و قم و از جنوب به اراك و محلات محدود گشته و ١٣٤٨ كيلومتر مربع مساحت دارد كه از اين لحاظ كوچكترين شهرستان استان مركزي است. طبق آمار سال ٧٥ جمعيتي بالغ بر ٢٢ هزار نفر را درخود جاي داده است. طبق تقسيمات كشوري شهرستان آشتيان داراي يك نقطه شهري به نام آشتيان، يك بخش مركزي، سه دهستان سياوشان، كرگزان، مزرعه نو و ١٠١ آبادي است. 

زبان: سه گروه قومي در منطقه ساكن مي باشند كه شامل اقوام ترك، خلج، فارس مي باشند. زبانهاي تركي و خلجي، گويشهاي فارسي محلي (لهجه آشتيان) عمده گوشيهاي منطقه مي باشند. در شهر آشتيان و چند روستا به زبان فارسي با لهجه خاص منطقه آشتيان، مابقي به زبان خلجي (ترك قديم) [منظور توركي خلجي مدرن است. م.ب.] و تركي معمولي [منظور تركي آزربايجاني است. م.ب.] صحبت مي كنند. اهالي آشتيان عموما" آريايي نژاد مي باشند ولي نفوذ اقوام ترك زبان نيز در اين ميان قابل مشاهده است.

شهرستان سربند

اين شهرستان به مركزيت شازند با وسعت٢٨٢٧،٤٩ كيلومتر مربع از توابع استان مركزي مي باشد. از شمال و از شرق به شهرستان اراك، از غرب به شهرستان ملاير و بروجرد، از جنوب به شهرستان بروجرد، اليگودرز و خمين محدود مي شود. شهرستان سربند داراي ٢ شهر، ٢ بخش، ٧ دهستان و ٢٣١ روستا مي باشد.

بخش مركزي: شامل دهستانهاي آستانه ( ٢٣ روستا) ، پل دو آب (٣٩ روستا)، زاليان (٢٣ روستا)، قره خانوار.
بخش هند و در: شامل دهستانهاي سربند (٦٦ روستا)، مالمير (٢٥ روستا).

زبان: منطقه سربند آخرين نقطه تركيب و اختلاط زباني است كه از يك سو تركي و از ديگري فارسي، لري، ارمني و كردي در تضاد و تجانس با يكديگرند. اگر چه به جز اقليت ارامنه بقيه سعي دارند خود را فارسي زبان جلوه دهند ليكن گويش محلي بويژه با لهجه هاي كاملاً آشكار نشان از وجود چند زباني را در منطقه مي نمايد . فارسي با لهجه محلي، گويش تركي محلي [منظور زبان تركي آزربايجاني است. م.ب.]، گويش لري و گويش ارمني، گوناگوني گويشهاي منطقه را تشكيل مي دهند. زبان تركي در اكثر روستاهاي اطراف سربند رايج است. روستاهاي فارسي نشين به نسبت بيشتر از روستاهاي ترك نشين است (؟) و در زبان ايشان ته لهجه اي ديده مي شود. اهالي شهرستان شازند اكثرا" (؟) به زبان و لهجه محلي فارسي دري متمايل به لري و تركي تكلم مي كنند. گويشهاي تركي و لري نيز از اقليتهاي زباني محل مي باشند. [عمده فارس زبانهاي اين شهرستان از تركهاي فارس زبان شده تشكيل ميشود، مراد از فارسي دري متمايل به تركي، لهجه هاي كاملا آشكار و يا ته لهجه همين است. م.ب.]

زبان تركي برخي از اهالي اين منطقه منشعب از آسياي مركزي است. اكثريت اهالي اين منطقه از مردم نژاد ميانه ايران مي باشند كه رخنه اقوام ترك زبان از ساليان قيل در اين محل كاملا" مشهود است.

شهرستان خمين

جنوبي ترين شهرستان استان مركزي از شمال و شمال غربي به شهرستان اراك و سربند، از شمال شرقي و از شرق به بخش مركزي شهرستان محلات، از جنوب به بخش مركزي شهرستان گلپايگان (استان اصفهان) و از غرب به بخش چاپلق (غربي) شهرستان اليگودرز (استان لرستان) محدود مي گردد. اين شهرستان به سال ١٣٧٠ داراي بك بخش مركزي و ٧ دهستان آشناخور (١٣ آبادي)، چهارچشمه (٢٨ ابادي)، حمزه لو (٢٤ ابادي)، خرمدشت (٣١ ابادي)، رستاق (٢١ آبادي)، صالحان (٣٥ آبادي) و گله زن (٣٠ ابادي) مي باشد.

زبان: شهرستان خمين، از مراكزي است كه به علت وجود دشت هاي حاصلخيز مهاجر پذير بوده است و اقوام مختلف در اين منطقه به چشم مي خورد. در شهرستان خمين زبان تركي در غرب، شرق و شمال و زبان فارسي در مركز و جنوب رواج دارد. اغلب اهالي شهرستان خمين به زبان فارسي با لهجه محلي تكلم كرده، در شهر خمين زبان هاي تركي و لري نيز رواج دارد. گويشهاي محلي اي چون تركي و اندكي دري نيز در منطقه رايج مي باشد. در دهستان هاي چهار چشمه و حمزه لو مردم به زبان تركي تكلم مي كنند. همسايگان روستاي مكان، همچنين همسايگان روستاي خوگان نيز ترك زبان هستند. روستاهاي اطراف شهر خمين فارس زبان هستند . امروزه در گروه هاي ترك زبان منطقه به خوبي مشاهده مي شود كه زبان تركي كم كم به دست فراموشي سپرده مي شود و بجز چند روستا جوانان رغبتي به يادگيري و استفاده از آن ندارند. مردم اين منطقه از همان نژاد مردم ميانه ايران مي باشند ولي رخنه اقوام ترك و لر در آن جا كاملا" مشهود است.

شهرستان محلات

اين شهرستان كه از شمال به قم و آشتيان، از جنوب به اصفهان و گلپايگان، از غرب به خمين و اراك و از شرق به دليجان محدود مي باشد در جنوب شرقي استان مركزي واقع گرديده است. شهرستان محلات در سال ١٣٧٠ داراي ٢ شهر به نامهاي محلات و نيمور، يك بخش مركزي و ٢ دهستان به نامهاي باقرآباد (٤٨ آبادي) و خورهه (١٣ ابادي)، (و حومه ؟) با ٦١ آبادي بوده است.

زبان: اغلب اهالي شهرستان محلات به زبان فارسي با لهجه اي محلي تكلم كرده ولي گويشهاي محلي اي چون تركي، لري نيز در محل رايج مي باشد. اهالي روستاي بزيجاني و عيسي آباد، از اقوام ترك مي باشند. گويش اهالي روستاي بزيجان تركي با لهجه محلي است. تمامي اهالي به زبان تركي صحبت مي كنند و همچنين همگي اهالي كاملاً به زبان فارسي مسلط مي باشند . اهالي دو روستاي سعادت آباد و امير آباد هم به تركي صحبت مي كنند و اين مردمان نيز فارسي را خوب مي فهمند. طبق آمار سال ٦٥، بيش از ٩٩ درصد از مردم منطقه مي توانستند به زبان فارسي صحبت كنند كه در مقايسه با متوسط استان مركزي كه فقط ٩٤،٨ درصد از جمعيت اين خصوصيت را داشتند تفاوت محسوسي دارد.

گئرچه‌يه هو!!!

Sunday, March 18, 2012

فرامين كريمخان زند و علی مراد خان زند: قلمرو عليشكر (همدان، ساوه، اراك، يك دوم كردستان، يك سوم كرمانشاه،...) و قراباغ و شيروان و گنجه و نخجوان جز ولايت آزربايجان است

مئهران باهارلي- ٢٠١٠




در عصر زنديه فرمانهائي از دو فرمانرواي اين سلسله يعني كريم خان و علي مرادخان وجود دارد كه در آنها آزاديهاي مسيحيان و مبلغين آنها را تأمين مي‏شود. اين فرمانها پس از آن صادر شده اند كه "عمدة المسيحية پادري فرنسيه حكيم" نزد كريم خان و "عمدة المسيحيه پادري اورانوس حكيم" به حضور علي مرادخان رسيده و خواستار آزادي "پادريان فرنگيان و خليفها در ممالك محروسه" و اينكه "در هر كجا كه خواسته باشند توقّف و سكني كرده، هر يك از ارامنه و عيسويان و اولاد ايشان كه خواسته باشد نزد ايشان آمد و شد كرده، تعليم گيرند" گرديده اند. در فرمان کریم خان زند به تاريخ ١١٧٧ ه.ق. ١٧٦٣ ميلادي در باره مسيحيان ممالك محروسه ايران، مراكز سكونتي مسيحيان اروپايي (فرنگيه) در آزربايجان نيز نشان داده ميشوند. وي در جمله اي از فرمان خود ولايت آزربايجان را چنين تعريف مي كند: "ولايت آزربايجان از شيروان و قره باغ و دارالسلطنه تبريز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر". فرمان علی مراد خان نيز مانند فرمان كريم خان زند و در فرمتي كاملا مشابه، راجع‏ به اقامتگاه نمایندگان مذهبی و خلفای مسیحی و سوداگران به حکام‏ و بیگلربیگیان سرتاسر کشور صادر شده که تا حد امکان تحصیلات لازم‏ را معمول داشته و رضایت خاطر نامبردگان را فراهم سازند. اين فرمان در نشريه بررسی های تاریخی وابسته به نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي در سال ١٣٤٦ منتشر شده است.

اهميت اين دو فرمان يكي نيز در آن است كه حدود قلمرو شمال و جنوب آزربايجان را به وضوح بيان مي كنند و بنابراين از دو جهت در تاريخ آزربايجان سياسي –اداري داراي اهميت اند:

الف- در اين فرمانها علاوه بر دارالسلطنه تبريز، در شمال صراحتا مناطق "شيروان، قره باغ، گنجه و نخجوان" يعني تقريبا همه جمهوري آزربايجان و يا قفقاز جنوبي نيز به صورت جزئي از واحد سياسي-اداري آزربايجان و بخشي از ولايت آزربايجان شمرده شده اند. واقعيتي كه همواره از سوي قوميتگرايان افراطي فارس، پان ايرانيستها و بسياري از مراكز سياسي و تبليغاتي وابسته به دولت ايران انكار مي شود.

ب-در اين دو فرمان در جنوب علاوه بر دارالسلطنه تبريز، "قلمرو عليشكر" نيز جزء واحد سياسي-اداري آزربايجان شمرده شده است. اين اشاره نيز بر حدود جنوبي آزربايجان در عراق عجم پرتو افكني مي كند و يك بار ديگر تائيد مي نمايد كه در گذشته علاوه بر ساوه و اراك و همدان يعني تقريبا كل استانهاي مركزي و همدان و بخشهائي از استانهاي تهران و قم فعلي، نيمي از استانهاي كردستان و لرستان و يك سوم استان كرمانشاهان فعلي نيز داخل در حدود ولايت آزربايجان و يا آزربايجان سياسي-اداري بوده اند. .

منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود. بلوك اسفندآباد كه در گذشته آن را "قلمرو علي شكر بيگ" مي گفتند در غرب استان آزربايجاني همدان واقع شده و مركز حكومت آن در سابق روستاي قصلان-قاسيلان بوده است. اين منطقه با انتزاع از استانهاي آزربايجاني مجاور، در تقسيمات فعلي كشور در داخل استان كردستان قرار داده شده است.

فرمان دولتی کریمخان زند

فرمان تعالی شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری فرنسیه حکیم وارد حضور و بعرض رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مقام صفویه انار اللّه برهانهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه ایران خانه و جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده اند، مشروط بر اینکه احدی از آنها مرتکب امری که خلاف ملت مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نکرده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی رسانيده بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان دونيكان و جزويت و گنجوخي و آگوستن و غیره که در ولایت آذربایجان از شیروان و قراباغ و دارالسلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو علیشکر، دارالسلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس و سایر ممالک محروسه می‌باشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده، تعلیم بگريند و درس بخوانند، نیز ممانعت نکرده چنانچه جماعت مذکوره اموات خود را در مقامی که بجهت مدفون آنها تعیین می‌نمایند بدستور و سنن دین خود برده و دفن نمایند، عایق و مانعی جهت آنها نباشد، و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده، احدی نسبت به ایشان ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعایات و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و غیره عمال ولایت محروسه در خصوص امور مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین بشروط مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده مبارک جایز نداشته مراعات ایشان را منظور دارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهرشوال المکرم سنه ۱۱۷۷ (١٧٦٣)

فرمان علی مراد خان زند

حکم والا شد

آنکه در این اوان عمدة المسیحیه پادری اوانوس حکیم‏ وارد حضور و بعرض والا رسانید که بموجب ارقام سلاطین جنت مكان؟ صفویه‏ انار اللّه براهینهم، همیشه پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه‏ ایران جا و مکان داشته هر یک برسم و آئین خویش بعبادت مشغول و تجار و سوداگران این طایفه بتجارت قیام و عشور و متوجهات حسابی خود را مهمسازی عمال خیریت اعمال دیوان مینموده‏اند، مشروط بر اینکه احدی‏ از آنها مرتکب امری که خلاف ملت؟ مقدس اثنی عشر علیهم صلوات اللّه الملک الاکبر باشد بحسب ظاهر نگردیده، احدی را هم با ایشان رجوعی نباشد. و هرگاه‏ جماعت ارامنه بآنها ضرر و نقصانی برساند بخلاف حساب متعرض احوال آنها شوند، بعد از ثبوت آن آنها را ترجمان نمایند و پادریان کرملیان‏ دو نیکان و جزونت و کنحوجی و اکوستن و غیره که از ولایت‏ آذربایجان از شیروان و قراباغ و دار السلطنه تبریز و گنجه و نخجوان و قلمرو عليشكر؛ و دار السلطنه اصفهان و الکاء فارس از شیراز و بندرعباس‏ و سایر ممالک محروسه میباشند و در هرجا که خواسته باشند توقف و سکنی کرده هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشند نزد ایشان آمدوشد کرده تعلیم گیرند و درس بخوانند نیز ممانعت نکرده‏ چنانچه جماعت مزبوره اموات خود را در مقامی که بجهة مدفون آنها تعیین‏ مینمایند بدستور و آئین دین خود برده و دفن نمایند عایق و مانعی جهت آنها نباشد و امداد و اعانت لازمه در باره آنها به عمل آمده احدی نسبت به ایشان‏ ظلم و ستم ننماید. و در خصوص صدق ادعا و عرض خود ارقام مذکوره را بنظر رسانند. لهذا عالیجاهان بیگلربیگیان عظام و حکام گرام و عمال‏ ولایت محروسه در خصوص امر مذکوره بنحویکه حسب الارقام سلاطین‏ مراد مذکوره مقرر شده از آنقرار معمول و عشور متوجهات حسابی تجار و سوداگران را باز یافت و تخلف از فرموده جایز ندارند و در عهده شناسند.

تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه *١١١٥ (در اصل سند نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران اينگونه آمده است. احتمالا اشتباه چاپي است و مي بايد ١١٩٥ و يا بعد از آن باشد)

منابع:

١-(فرمان عليمرادخان): اسناد و مکاتبات تاریخی: فرمان علی مرادخان (٢ صفحه - از ١٥١ تا ١٥٢). نشريه بررسیهای تاریخی - دی ١٣٤٦ - شماره ١١ . نويسنده: مفخم، محسن (وابسته به : نشريه ستاد بزرگ ارتشتاران- كميته تاريخ نظامي. دو ماهنامه بررسی های تاریخی، تاريخ و تحقيقات ايرانشناسي، قطع : کتابی. هيئت رئيسه افتخاري: تيمسار سپهبد اسدالله صنيعي، تيمسار فريدون جم، دكتر عاليخاني. هيئت مديره: تيمسار سپهبد غلامرضا ازهاري، تيمسار سپهبد علي كريملو، تيمسار سرلشگرحسين رستگار نامدار. هيئت تحريريه: آقاي دكتر خانبابا بياني، دكتر عباس زرياب خوئي، سيدمحمد تقي مصطفوي، سرهنگ دكتر جهانگير قائم مقامي)؛ و شماره ٤-٣ ص ٣٦٦-٣٦٥
٢-(فرمان كريمخان): شماره سند: ٢٢، تاريخ: شهر شوال المكرم، سنه ١١٧٧، فرستنده: كريم خان زند، موضوع: در باره آزادي مسيحيان در ممالك محروسه. اسنادي از روابط ايران با منطقه قفقاز، تاليف دايره اداره انتشار اسناد- تهران، وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، ١٣٧٢، چاپ اول
٣-تاريخ آرتساخ (قراباغ)- از ديرباز تا ١٩٩١- تاليف اديك باغداساريان (ا. گرمانيك)- تهران ١٣٨٠- ص ١٤٤
٤-قائم مقامي، جهانگير، يكصد و پنجاه سند تاريخي از جلايريان تا پهلوي، تهران، چاپخانه ارتش، ١٣٤٨.
٥-آزه‌ربايجانˊين تاريخ و مده‌نييه‌تينين بورژووا ساختالاشديريجيلارينا قارشي. پروفئسور شٶوكه‌ت تاقييئوا٬ باكي. ١٩٧٨
٦-دانشنامه اسلام-ماده بهارلو
٧-آزربايجان در ادوار مختلف تاريخي، دكتر محمد خالقي مقدم ـ نشريه موج ‌بيداري، سه‌شنبه ٢ مرداد ١٣٨٦ ش ١٠٤
٨-قراقويونلوها، فاروق سومر، ترجمه دكتر وهاب ولي، انتشارات موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي- تهران- ١٣٦٩

توضيحات:

پادري: از واژه پادرئ در زبان لاتين اخذ شده و منظور ميسيونرهاي مسيحي پروتستاني که از طريق کمپاني هند شرقي و دولت بريتانيا حمايت مي‌شدند است.

علی‌مرادخان زند: پنجمین پادشاه دودمان زند ایران و جانشین صادق‌خان زند بود. وي كه خواهر زاده كريمخان زند بود براي بار دوم از سال ١١٩٦ تا ١١٩٩ (۳ سال) سلطنت کرد و در اين سال درگذشت. علی‌مرادخان زند در آغاز بر اصفهان فرمان می‌راند اما توانست بسیاری از رقیبان را کنار بزند و بر پایتخت شیراز دست یابد.

عراق عجم: در مقابل عراق عرب ويا قسمت سفلاي بين النهرين نامي است كه از دوره امپراتوري توركي سلجوقي جايگزين نام جبال و يا ايالت جبال سابق و يا ناحيه اي كه يونانيان آنرا ماد مي ناميده اند شده است. هرچند مفهوم عراق عجم در گذشته براي ناميدن سرزمين وسيعي در ايران مركزي بكار رفته بود، با اينهمه اين نام در برهه هائي از زمان قسمتي از آزربايجان قديمي در شمال غرب ايران را نيز شامل مي شده است، يعني در مناطقي بين دو مفهوم آزربايجان و عراق عجم همپوشاني بوده است. به عبارت ديگر در برخي از برهه هاي زماني بخشهاي جنوبي آزربايجان، علاوه بر داشتن نام آزربايجان، به همراه ديگر بخشهاي ايران مركزي يكجا عراق عجم نيز ناميده مي شده است و در مقاطع زماني ديگر، حدود عراق عجم از جنوب منطقه همدان يعني از خارج آزربايجان شروع مي شده است. بخشهائي از آزربايجان كه عراق عجم گفته مي شد خود در دوره هاي گوناگون متغير بوده و در گسترده ترين حالت خود، مناطق آزربايجاني منطبق بر استانهاي فعلي زنجان و قزوين (خمسه آزربايجان) و همدان و استانهاي مركزي (اراك يا عراق) و قم و تهران و نواحي شرقي استانهاي كردستان و كرمانشاهان را شامل مي‌شده است. حوزه عراق عجم (يعني عراق غير عرب) آزربايجان، از زمان قديم ترك نشين بود و همگي تركان اين مناطق همواره استقلال فرهنگي، زباني و هويتي تركي خود را نسبت به بخشهاي غيرآزربايجاني عراق عجم حفظ كرده بودند.

قلمرو عليشكر: منطقه‌ عراق عجم آزربايجان به مركزيت همدان بعدها در دوره‌ي دولت تركي آزربايجاني آق‌ قويونلو به دلیل اعتبار بالای علي شكر بيگ بهارلو، يكي از سران و امراي مشهور طايفه بهارلو به نام قلمرو "عليشكر" ناميده شده است. بعد از قاراقويونلوها، در دوره آق قويونلوها، صفويان، زنديه و حتي افشاريه نيز در اغلب كتب تاريخي اين جنوبي ترين منطقه آزربايجان به نام علي شكر بيگ معروف بوده است. در تمام اين دوره، منطقه مذكور ترك نشين و بخشي از آزربايجان قديمي بود.

بهارلوها از اركان و تكيه گاههاي اصلي امپراطوري تركي آزربايجاني قاراقويونلو بودند. نام اين طايفه از نام قلعه بهار (شهر بهار كنوني) واقع در استانِ آزربايجاني همدان گرفته شده است. سرزمين اصلي اين طايفه، منطقه همدان بود. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین افراد بهارلو در سده ٩ هجري قمري، علی شکربیگ بهارلو فرزند بایرام‌ قارا بیگ از ملازمان نزدیک جهانشاه ابوالمظفر قاراقویونلو بود که بر تمام امیرزادگان تورکمان برتری یافت. وی سالها تمامی سرزمین همدان، کردستان، لرستان و سراسر خوزستان را در تصرف خویش داشت. پس از وی نیز پسرش پیرعلی رئیس ایل در همدان به سر می‌برد.

همدان در دوره توركمانان آق ‌قويونلو تابع حوزه حكمراني علي شكر بود. حوزه علي شكر به مركزيت منطقه همدان به نوبه خود در غرب شامل يك سوم شرقي كرمانشاهان تا ساحل رودخانه قره‌ سو، نيمي از كردستان و لرستان مي شد. حدود شرقي قلمرو علي شكر آزربايجان، تا ساوه در استان مركزي را شامل مي گرديد. بلوكات ساوه در سالهاي نخستين امپراتوري تركي-آزربايجاني صفويه، جزو قلمرو علي شكر و يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (تركان قزلباش و بعدها شاهسون ها) گرديد. قلمرو علي شكر بعدها به خاك دولت عثماني ملحق شد، اما در سال ٩٠٨ هجري قمري با چيرگي نيروهاي دولت تركي آزربايجاني صفويه بر سلطان مراد عثماني، شهر همدان آزربايجان، والي نشين منطقه مذكور بدست قزلباشها افتاد.

Tuesday, June 14, 2011



ساوادان كيتاب گلير: ساوالي ابوالقاسم حبيبي نين شعر كيتابي، دادا، ياييملاندي

http://qaraguney.blogfa.com/post-54.aspx




ساوالي شاعر ابوالقاسم حبيبي نين “دادا” آدلي توركجه شعر كيتابي ياييملاندي. 88 صفحه ليك اولان بو كيتاب قوم شهرينده بخشايش يايين ائوي طرفيندن 1500 تومنه ساتيشا بيراخيليب دير.

كيتاب موضوع باخيميندان آرتيق مذهبي، ساوانين يئرلي كولتورو، آدليم شخصلر و … قونولاردان سؤز آچيب دير.

ابوالقاسم حبيبي ۱۳۴۱ گونش ايلينده(۱۹۶۲ م) ساوانين صفي آباد كندينده دونيايا گؤز آچميش و ايندي كاشاندا ياشايير.

دادا كيتابيني آلماق ايچين بو آدرس له تماسلاشين:

ساوه- اول بازار- كتابفروشي خيام پيراللهي

تلفن 02552222289 و 09122550068




شاعیر صفرعلی غیبی

نئچه ایل اؤنجه ساوالی آشیق نادر رنجبر له بیر دانیشیق آپاردیم و او دانیشیق آلما یولو وبسایتیندا بیر مقاله کیمی یاییملاندی. نادر رنجبر او دانیشیقدا ساوانین آقداش کندینده صفر علی غیبی آدینا بیر شاعیر اولدوغوندان خبر وئردی. چوخ ایسدیردیم بو شاعیردن بیلگی لر آلام.

آیلار اؤنجه اینترنت فضاسیندا آقداش آدینا بیر وبلاگ گؤروب، اونون مدیری سایین محمد رفیعی له مجازا تانیش اولدوم. سایین رفیعی یه آقداش دا بئله بیر شاعیرین اولدوغونو خاطیرلادیب، بیله سیندن شاعیردن بیلگی ییغماغینی ایسته دیم. اودا سؤزومو یئره سالماییب، ایکی دی وی دی شاعیرین اؤزو اوخودوغو شعرلریندن منه گؤندردی. من او دی وی دی لری هله کامیل یازییا دؤندره بیلمه میشم. آمما منه ایلگینج(جالب) اولان بیلگیلری سایین اوخوجولارلا پایلاشماق ایسته دیم:

۸۶ یاشیندا اولان شاعیر صفرعلی غیبی ۱۳۰۳ده ساوانین آقداش کندینده دونیایا گؤز آچیب، مسلکداشلاری اولان بویوک شاعیر ملا پناه واقف و تورکمان محمود کیمی کندده مکتبی وارایمیش و اوشاقلارا یاخین ۱۵ ایل علم اؤیره دیرمیش. گلیری(درآمدی) اکینچیلیک دن اولان شاعیر، تعزیه(شبیه) ده اوخویور و تعزیه نسخه سی ده یازیر. نئچه دفتر تورکجه شعری وار و اونلاری موضوع باخیمیندان آییریب و جونگ آدلاندیریر.

او ایندی شعرلرینین چاپ اولوب یاییملانماسی آرزوسوندادیر. فرهنگ و ارشاد اداره سیندن فقط "راهنمایلیق"(= ارشاد) بکلنتیسی(انتظار) واریمیش کی فقط راهنمایلیق اولونوب و هئچ ایش گؤرولمه ییب!

شاعیر، سؤزلرینده رحمتلیک علی کمالی دنده سؤز آچیر: " علی کمالی قاراقانین بند امیریندن، تهراندا وکیلدی، او گلدی شعرلریم آلدی اوخودو، چوخ بگندی...".

بوندان سونرا تانری ایسدرسه شاعیرین گؤزل شعرلریندن آرتیق یازاجاغیق.

اسدا... امیری



ساوالی شاعیر صفرعلی غیبی دونیاسینی دگیشدی



http://qaraguney.blogfa.com/post-62.aspx

ساوانین نوواران بولگه سینین آقداش کندیندن اولان صفرعلی غیبی خرداد آیینین اون یئددیسینده(۱۷/۳/۹۰) آقداش کندینده تانری رحمتینه قوووشدو. رحمتلیک شاعیرین جسدی آقداشین مزارلیغیندا تورپاغا تاپشیریلیبدی. او مرحومون ختم مراسمی تهران دا بازار گونو خردادین ۲۲ سینده (یکشنبه 22 خرداد)اولاجاقدیر. ختم مراسمینین آدرسی و زماني:

- تهران- شهرک ولی عصر - خيابان شهيد رجايي شمالي- خيابان ش اكبر حسيني- پ ۹۰- حسینیه آقداشیها

- بازار(يكشنبه) گونو خردادين ۲۲ سي(۲۲/۳/۹۰)- ساعت ۳۰/۱۵ الي ۱۷

رحمتلیک صفرعلی غیبی دن بیر شعر:

سپاس و حمد اول خالقه کی یکتادور
قدیم و لم یزل و لاشریک و همتادور
کی ذات- پاکی هامی ممکناته غالب دور
علیم و عالم و حاکم و حلیم و دانادور
یئری گؤگو هامی ممکناتی خلق ائله ین
کی هم سمیع و بصیر حی و هم توانادور
ائدیبدی خلق هامی جن و انسی دام و ددی
کی ذات- اقدسی هر عیب دن مبرادور
تمام خلقت و جنبنده نی ائدن مرزوق
رحیم و راحم و رحمان خدای-بینادور
کی ناامید ائله مز بنده سینی لوطفوندن
دئمز بیریسی دیر اعلی بیریسی ادنی دور
تمام جن و بشر وحش و طیر و جنبنده
کی ریزه خوار ولی و نعمادور
تمام گبر و مجوس و سیاه و سرخ و سفید
وظیفه خوار در- کردگار یکتادور
الها دست نیازینی بنده غمگین
دوتوبدو درگهوه صاحب- خطایادور
باغیشلا جرمینی یارب به سید ثقلین
اؤز آدین حرمتینه غافرالخطایادور
غریق لجّه عصیانم عفو ائله یارب
گلیبدی درگهوه صاحب- تمنادور

( شعر از غمگین با تشکر از زحمات استاد اسدا... امیری در گرداوری)
--------------------------------------------------------------------------------


ایلگیلی لینک و قایناق: http://aghdashrosta.mihanblog.com/post/6