Tuesday, March 01, 2005

سياست يکسان­سازي در استانهاي دو قوميتي تورک-فارس



سياست يکسان­سازي در استانهاي دو قوميتي تورک-فارس


(بخشهاي غربي استان تهران و استان قم، بخش­هاي مرکزي و شمالي استان همدان، شمال استان مرکزي و سراسر استان قزوين)

بعد از به قدرت رسيدن دار و دستة رضاخان در سال 1299 شمسي (1921 ميلادي)، افرادي مانند تيمورتاش، داور، فروغي، تقي­زاده و ... که داراي گرايشات فاشيستي و نژادپرستانه همانند نازي­هاي آلمان هيتلري بودند سياست يکسان­سازي (Assimilation) را در ايران بر مبناي يک کشور-يک زبان آغاز کردند که بر اساس آن براي وحدت بخشيدن به فرهنگ و هويت کشور و از بين بردن تنوعات فرهنگي و ملي در ايران که سابقة چند هزار ساله دارد، زبان فارسي زبان رسمي و ملي! کشور اعلام شد و بقية زبانها و هويت­هاي فرهنگي و ملي اعم از تورک، کورد، عرب، بلوچ، لر، تورکمن و ... غيرقانوني اعلام و انتشار کتاب و روزنامه و نشريه به زبانهاي غيرفارس ممنوع اعلام گرديد.

در ميان اقوام وملل ساکن در ايران، تورکهاي آذربايجان بزرگترين درصد جمعيت کشور را تشکيل مي­دادند. بنابرين اين تمرکز اصلي سياستهاي فاشيستي و نژادپرستانة رضاخان و دار و دستة باصطلاح روشنفکرش بر عليه فرهنگ و زبان و هويت ملي تورکهاي آذربايجان بود. ممنوعيت انتشار کتب، روزنامه و هرگونه نشريه­اي به زبان تورکي، ضربة جبران ناپذيري را بر روند رشد و تکامل فرهنگ و هويت تورکهاي آذربايجان وارد کرد که اين صدمات و خسارت بعد از گذشت دهه­ها از حکومت رضاخان نه تنها جبران نشده بلکه با شدت تمام از طريق گسترش مدارس، دانشگاهها، راديو و تلويزيون، روزنامه­ها، مجلات و ... و اختصاص بودجه­هاي کلان دولتي براي گسترش زبان فارسي و تضعيف و نابودي زبانهاي غير فارسي در دورة حکومت محمدرضا پهلوي و جمهوري اسلامي پيگيري شده است. همچنين در راستاي جعل تاريخ و هويت فرهنگي و ملي تورکهاي آذربايجان اقدام به هويت­سازي جعلي براي آذربايجان شده است و مردم تورک آذربايجان را با هويت جعلي آذري خطاب مي­کنند که تورک نبوده و نيستند و صرفاً توسط مغولها! تورک شده­اند (چرا مغولها زبان خودشان را در آذربايجان رواح ندادند و چرا اصفهاني­ها تورک نشدند؟ سوالي است که جوابي براي آن ندارند) و در پروژة طولاني مدت فارسي­سازي آنها به اصل و ريشة خود که همانا نژاد برتر فارس!؟ است برخواهند گشت.

همزمان با آن به رواج انواع و اقسام توهين­ها و تحقيرهاي افواهي برعليه تورکها اقدام کرده­اند و به جاي رشد ارزشها و اخلاق انسان دوستانه در ميان مردم کشور، به رواج نوعي فرهنگ لمپنيزم و لمپن­پرور در ميان جمعيت قوم فارس کمک رسانده­اند که در قالب جوکهاي رکيک و مبتذل در ميان مردم فارس­زبان رواج يافته است.

سياست يکسان­سازي يا در حقيقت فارس­سازي ملل غيرفارس در استانهاي آذربايجاني­نشين که داراي ترکيب دو قومي تورک-فارس بوده­اند با سرعت بيشتري ادامه يافته است و بعلت حضور اقليت­هاي فارس­زبان در اين استانها و تماس نزديک و ارتباطات گسترده ميان تورک­زبانان و فارس­زبانان و همزمان با آن حمايت­ها و سلطة رسمي زبان فارسي به سرعت در ميان جمعيت تورک­زبانان اين استانها رواج يافته است و نسل جوان اين استانها اکثراً به فارسي حرف مي­زنند و زبان مادري مردم يعني زبان تورکي به زبان حاشيه­اي تبديل شده است. حضور اقليت­ فارسي­زبان در اين استانها همراه با سياست سرکوب، تضعيف و نابودي زبانهاي غيرفارسي از سوي حکومت مرکزي زمينه را براي تسريع فارس­سازي جمعيت آذربايجاني اين استانها فراهم کرده است.

در بعد اقتصادي نيز اين استانهاي آذربايجاني­نشين هميشه به طور عمدي از سرمايه­گذاري­هاي کلان صنعتي، کشاورزي، عمراني و ... حکومت مرکزي محروم بوده­اند در حاليکه به لحاظ امکانات آب و هوايي و خاک مناسب شرايط و زمينه­هاي رشد اقتصادي بيشتري نسبت به استانهاي مرکزي و کويري فارس­زبان داشته­ و دارند. عدم سرمايه­گذاري دولت در زيربناهاي صنعتي و اقتصادي در اين استانها باعث گسترش فقر و بيکاري و نهايتاً اجبار به مهاجرت به تهران و ديگر استانهاي فارس­زبان يا فارس­زبان شده را سبب گشته که نهايتاً تکميل کنندة سياست فارس­سازي جمعيت غيرفارس خواهد بود و يکي دو نسل بعد آذربايجاني­هاي مهاجر هويت ملي و فرهنگي خود را از دست خواهند داد.

اين مناطق در شمار کم توسعه­ترين مناطق کشور از لحاظ اقتصادي مي­باشند که شامل استان قزوين، بخشهاي غربي استانهاي تهران و قم، بخشهاي مرکزي و شمالي استان همدان و استان مرکزي مي­باشند که در هشتاد سال اخير آرام آرام در روند پروژة فارس­سازي به استانهاي فارس­زبان تبديل مي­شوند!

لازم به ياداوري است که بعد از فروپاشي شوروي و پايان جنگ سرد و تحول نظام بين­المللي در راستاي حمايت از حقوق اقوام و ملل سرکوب شده، گسترش حقوق بين­المللي بشردوستانه تحولات در مباني نظري و فلسفي در علوم اجتماعي و رشد نيروهاي فراملي و فرو ملي که حاکميت دولتها را به چالش کشيده­اند در ايران نيز اقوام و ملل سرکوب شدة غير فارس توانسته­اند در راستاي حفظ هويت ملي و زبان خود حرکتهاي فرهنگي و سياسي را آغاز کنند. زيرا اکنون ديگر فقط دولتها نيستند که هويت­سازي مي­کنند بلکه نهادها و سازمان­هاي بين­المللي، NGOها، نژاد، قوميت، مذهب و ... به منابع هويت بخش رقيب دولت تبديل شده­اند که مي­­توانند تکثر هويتي در جامعه ايجاد کنند و يا در صورت وجود هويت­هاي متکثر در يک کشور اين هويت­ها را تقويت، رشد و تکامل بخشند. خوشبختانه در ايران و بويژه در آذربايجان نيز اين حرکت هويت جويی بيش از 15 سال است که به فاکتورهای تعيين کننده در بين روشنفکران و قشر تحصيل­کردة آذربايجانی تبديل شده است و با روند رو به رشد خود در شکل مبارزات مدنی و سياسی خواهد توانست پروژة فارسی­سازی ملل غير فارس در ايران را متوقف نمايند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home